به گزارش مشرق، طی چند ماه گذشته و پس از ادعاهای دونالد ترامپ مبنی بر اینکه ایران به پای میز مذاکره بازخواهد گشت برخی از جریانات و افراد در داخل کشور از این موضوع استقبال کرده و حتی برخی از اصلاح طلبان طی نامهای مشترک با اپوزیسیون خارج از کشور خواستار مذاکره مستقیم با رئیسجمهور آمریکا شدند.
البته این جریان و افراد به هر بهانه ای مذاکره را به عنوان یک سیاست در پیش گرفتهاند و گویا برای آنها اصل مذاکره جذابیت دارد.
این در حالی است که ملت ایران تجربههای چندان خوشایندی از مذاکره با آمریکا ندارد و نمونه اخیر آن نیز برجام است که علیرغم پایبندی ایران به تعهداتش، برجام را نقض کرده و آن را نادیده گرفت.
در مورد اهداف افراد و جریانی که طرفدار مذاکره و به تعبیری سازش با آمریکا است گفتوگویی را با محمّد صادق کوشکی؛ کارشناس مسائل سیاسی و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران انجام دادیم که در ادامه میخوانید.
***
در شرایطی که دور جدید تحریم ها علیه جمهوری اسلامی ایران آغاز شده برخی از جریانهای سیاسی گرچه تأکید بر ظالمانه بودن تحریمها دارند اما تصریح میکنند که با مقاومتی چند ماهه و رسیدن به نقطه قوّت باید مذاکره با آمریکا را کلید زد. نظر شما در خصوص دیدگاههای مطرح شده از سوی این جریان چیست؟
پرونده آمریکاییها در قبال ایران اسلامی، همواره مملو از دشمنی و کینه نسبت به انقلاب و مردم بوده و از پیروزی انقلاب تا کارشکنی در برجام ادامه داشته است اما وقتی از دیپلماسی آمریکا علیه ایران سخن به میان میآید و راهبردهای خصمانه این کشور در برابر نظام اسلامی مورد بررسی قرار میگیرد، بیشک، مخالفت کاخ سفید با استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی بهعنوان اولین موضوع مطرح خواهد شد. در اسناد راهبردی سیاستمداران آمریکایی، بارها عنوان شده است که جمهوری اسلامی به دلیل تعارض با منافع و اهداف این کشور، در زمره اصلیترین تهدیدات آمریکا قرار دارد و از این رو، مقابله و خصومت با ایران، با تغییر دولتها و روی کار آمدن رؤسای جمهور دموکرات یا جمهوریخواه، دستخوش تغییر و تحول نمیشود.
اما در این میان به نظر میرسد بخشی از جریانات سیاسی کشور به هر بهانه ای مذاکره را به عنوان یک سیاست در پیش گرفته اند، برای آنها اصل مذاکره جذابیت دارد در موارد مختلف از بحرانهای تروریستی اطراف منطقه تا تحریم و یا کنارگذاشته شدن برجام و یا بهانههای متفاوت عنوان میکنند که زمان فعلی برای مذاکره مناسب است، از نظر این جریانها و افراد نفس مذاکره ارزش و اهمیت دارد و چندان برای آنها دستاوردها و یا اهمیت منافع ملی موضوعیت ندارد. این جریانات از انجام گفتوگو لذّت میبرند.
به همین دلیل در این صورت به دنبال شکستن جدی تابوی مذاکره هستند و قصد دارند به قدری آن را عادی کنند که تبدیل به عادی سازی رابطه با آمریکا شود، در طی این سالها بهانههای بسیاری از سوی این جریانها برای عادیسازی روابط از طریق مذاکره بودهایم.
در حقیقت این افراد و گروهها به جای اینکه گریبان آمریکا و متحدانش را در بدعهدیها و دشمنیها بگیرند، برای توجیه رفتار منافقانه آمریکا، به دنبال مقصر در میان نهادها و مجموعههای انقلابی هستند و عدم مذاکره با کدخدا در همه زمینهها را علتالعلل لغو تحریمها معرفی میکنند که اگر این شیوه را به منزله سرسپردگی به غرب و آمریکا و پشت پا زدن به چشماندازهای بلند انقلاب تلقی نکنیم، بیتردید و در خوشبینانهترین حالت، نشانه ضعف ایمان آنان به وعدههای الهی و باور نداشتن قدرت و نفوذ معنوی ایران است.
بررسی تجربیات گذشته در خصوص مذاکره با آمریکا نشان میدهد زمانی که آمریکاییها صحبت از مذاکره میکنند منظور ابلاغ فهرستی از دستورات به طرف مقابل است. به عبارتی ساده تر مذاکره از نظر آمریکاییها، ابزاری یکسویه برای تأمین منافع این کشور به شمار میآید.
در شرایط فعلی برخی از فعالان سیاسی معتقدند مذاکره با آمریکا بهتر از جنگ است چرا که بر این باورند اگر مذاکره با آمریکا میسر نشود پس شاهد جنگ خواهیم بود. بی شک افرادی که بر این عقیده هستند شناخت دقیقی از مسائل حاکم بر روابط بین الملل ندارند و به عبارتی ساده تر صفر و صد به این دسته از موضوعات می پردازند.
نکته دیگر این است که زمان لازم بود تا بینتیجه بودن مذاکره با آمریکا برای برخی روشن شود. دولت آمریکا تلاش میکند تصویر گمراهکنندهای از مذاکرات را به مردم جهان ارائه کند. روشن است که این سیاست تلاش میکند که ابهت انقلاب اسلامی ایران را در جهان اسلام فرو بریزد، بدون آنکه امتیاز قابلتوجهی نصیب کشورمان شود.
آیا طرح سازش با تعابیری همچون تعامل به نوعی عدم توجه به ظرفیت های درونی و سیاست های درونزا به ویژه اقتصاد مقاومتی نیست؟
افراد و جریان هایی که ایدهآل مطلوبشان عادیسازی رابطه با آمریکا است از این رویکرد به عنوان راهکار مقابله با همه مشکلات استفاده میکنند و ظرفیت و تواناییهای داخلی ایران را در حد بحرین و عربستان ارزیابی میکنند، به این معنی که همانطور که این کشورها برای حل مشکلات خود چاره ای جز رابطه با آمریکا ندارند برخی جریانها و افراد داخلی نیز عده ایران را هم در این اندازه میبیننند و با عبارت های مختلف تکرار میکنند که ایران به لحاظ اقتصادی بهشدت دچار مشکل است و مدیران ایرانی توان حل مشکلات را ندارند توانایی دفاعی جمهوری اسلامی ایران را در برابر بمب اتم آمریکا ناچیز اعلام میکنند. این موارد مضمونی است که با محتوای مختلف تکرار شده و بر کوچک بودن یادآوری و بزرگی و حل مشکلات بر پایه ارتباط با آمریکا تاکید میکنند.
نکته دیگر این است که اگر قدرت های جهانی به ما اعلام کرده اند از حق هسته ای خود دست بردارید در ادامه میگویند دست از امنیت هم بردارید و همچون عربستانی باشید که نفت خود را میدهد و ما امنیت، توانمندی، برق، آب و... را برای او تأمین میکنیم.
همانطور که ترامپ به سعودی ها همچون یک گاو شیرده مینگرد. اینکه رهبر انقلاب میفرمایند سازش هزینه دارد، بدین معناست که مرتباً در حال عقب نشینی باشیم و ملتی مستقل به یک ملت سر به راه و به تعبیر ترامپ به یک گاو شیرده بدل شود. شاید سعودیها بتوانند گاوی شیرده باشند اما در شأن ملت ایران با چنین تاریخ و تمدنی نیست که کسی بخواهد چنین اهانتی در رابطه با آنان کند و ملت ایران اجازه نخواهد داد با چنین نگاهی به او نگریسته شود.
از سوی دیگر مذاکره زمانی موثر واقع میشود که مبادله امتیاز دو طرفه بوده و از ضمانت اجرایی برخوردار باشد. اما طرف مقابل، با اصرار بر تحریمها، در عمل نشان داد که زیر بار هیچ ضمانتی نمیرود. بنابراین هیچ راهی جز اتکا به توان داخلی برای برطرف کردن نیازهای کشور نیست و تنها مسیر پیش رو، فعال کردن ظرفیتهای عظیم کشور برای رسیدن به قله استقلال واقعی و همهجانبه است.
در حالی که رهبر معظم انقلاب از افول آمریکا سخن به میانآورده و تصریح دارند هر کسی که از قطار انقلاب پیاده شود باخته است، به نظر شما طرح مذاکره با آمریکا از سوی برخی جریان های سیاسی از چه موضوعی حکایت دارد؟
افراد و یا جریانهایی که به این حجم از اصرار به مذاکره و ارتباط با آمریکا حتی به قیمت تحقیر ایران تأکید دارند خودشان اذعان میکنند که نه تنها انقلابی نیستند بلکه انقلابی بودن را مخالف عقلانیت میدانند. اگر دیدگاههای این افراد و جریانها را با راهبردهای کلان آمریکا و یا سیاستمداران اروپایی مقایسه کنیم متوجه میشویم که مقامات اروپایی یا آمریکایی نگاه بسیار واقع بینانه به قدرت ایران دارند.
زمانی که توصیف های چهرههای مطرح اروپایی و آمریکایی را در مورد ایران میبینیم مطمئن میشویم آنها درک واقع بینانه تری از حقیقت ایران دارند. اما طرفداران مذاکره با آمریکا با ایزوله کردن خود در فضای توهم آلود هنوز ایران را مانند عربستان میبینند، همان ایران سال 54 که رگ حیاتش رابطه با آمریکا است، مشکل آنها این است که از درک واقعیت های بین المللی عاجز هستند و این عدم درک مناسب منجر به خودکم بینی آنها در برابر آمریکا شده است.
باید در نظر داشته باشیم در کشوری مثل جمهوری اسلامی که تصمیم گرفته مستقل عمل کند و با آرمان و ارزشهای انقلاب به یک قدرت منطقهای تبدیل شده ورود به این مذاکره تنها یک باتلاق است. مذاکره با آمریکاییها فقط یک گفتوگو نیست، در واقع پای میز مذاکره با این دولت استکباری رفتن به معنی پذیرش یک سلسله اقدامات زنجیروار در راستای خواستههای غیر منطقیشان است.
جریان سازش در کشور، از چه نکاتی غلفت میورزند که همواره راهبرد مذاکره را تحویز میکنند؟
ما با ظالم درگیر میشویم ولی صرف اینکه کشوری جز یکی از قدرت هاست، ما کاری به کار او نداریم، همچنین سازش یعنی حرف آن قدرت را بپذیریم و دست از حق خود برداریم. در این صورت آیا با قدرت های ظالم صلح ایجاد میشود؟ خیر! بلکه این قدرت اعلام میکند باید از حقوق دیگر خود نیز دست بردارید. آمریکا خود را به عنوان قدرت برتر در عرصه بینالمللی بر میشمرد و بر این اساس این حق را برای خود قائل است که فهرستی از درخواستهای خود را مطرح و طرف مقابل را ملزم به انجام آن کند. بازی سازش محکوم به شکست است.
سالهای گذشته رهبری تعبیری را بهکار بردند، با این مفهوم آنها که خواب مذکره میبینند انشا... خدا بیدارشان کند، البته میتوان گفت این افراد چنان به خواب رفته اند که بیداری آنها ممکن نیست مگر اینکه معجزه ای رخ داده و چشم آنها را به واقعیات دنیای امروز باز کند.
این عده باید بدانند که هر امتیازی که ملت ایران به آمریکا بدهد و در برابر این کشور عقبنشینی کند آنها صد قدم جلوتر خواهند آمد. به بیان دیگری پذیرش هر خواسته آمریکایی مطالبات بیشتری را از ما طلب میکنند و همه اینها برای این است که نمیتوانند قدرتی همچون جمهوری اسلامی را در منطقه ببینند چرا که همه معادلاتشان را بر هم میزند.
با توجه به سیاستهای هژمونی آمریکا در منطقه از این رو این کشور تلاش میکند تا همه کشورهای منطقه را به پیروی از سیاستهای خود مجبور سازد. مستقل بودن جمهوری اسلامی نیز موجب شده تا واشنگتن ازهر ابزاری برای فشار و تحمیل خواستههای خود علیه کشورمان استفاده کند.
چالش قدرت ها با ایران ناظر بر استقلال طلبی و احقاق حق جمهوری اسلامی است، ما به عنوان یک ملت مستقل حق داریم در عرصه های مختلف علمی رشد و از منظر امنیت به نقطه ی مطلوب دست پیدا کنیم ولی قدرت های بزرگ این امتیازات را برای خود انحصاری کرده اند و چالش از همین نقطه آغاز می شود.
ما راه خود را انتخاب کرده ایم و در این مسیر در حال حرکت هستیم اما قدرتی به نام آمریکا مانعتراشی میکند و ما برای دست یابی به حقوق حقه ی خود، قصد داریم آمریکا را کنار بزنیم، بنابراین بحث چالش با قدرت های بزرگ بدین معناست. حضرت امام ره نیز فرمودند ما اهل تجاوز نبوده و نیستیم ولی چنانچه کسی تعدی کند، دهان او را خرد میکنیم.
گفتار آمریکاییها معادل جلسهای برای دیکته کردن، دستور دادن و تحمیل کردن تعهدات به طرف مقابل است لذا این چهارچوب با منافع کشور، امنیت ملی، شرافت مردم و باورهای دینی ما سازگار نیست بنابراین در چنین شرایطی بنا به فرمایش رهبری مذاکره با آمریکا فایده ای ندارد.